کار فرهنگی و فرهنگ کار
متن پیش رو بخشی از مصاحبه استاد ملکیان با عنوان "علی شریعتی در نگاه مصطفی ملکیان" است. وی در این بخش به این مسئله می پردازد که اساساً نوع نگاه ما به مقوله کار و اهمیتی که برای آن قائلیم یک مسئله فرهنگی است و از این رو فرهنگ سازی در این زمینه، مقدم بر اقدامات اقتصادی و سیاسی است.
"... کار فرهنگی وقتی صورت میگیرد که شما در مواجهه با مردم از نیروهای باوراننده استفاده کنید نه از نیروهای انگیزاننده یا نیروهای وادارنده، هر وقت شما با نیروی باوراننده با مردم مواجه شوید کار فرهنگی صورت میگیرد و آن وقت میتوانید امیدوار باشید که ملتی متفاوت پدید بیاید. البته با کُندی و با تدرج فراوان. مثال خوبی بزنم، تا مردم کار را فقط برای درآمدش دوست دارند (که این در گذشته هم وجود داشته و اکنون هم وجود دارد) اگر منابع اقتصادی کشور ما 10برابر و اگر اقتصاددانان و برنامهریزان اقتصاد کشور ما هم نسبت به الان قدرت فکری و علمیشان صدبرابر شود، باز هم اقتصاد ما سامان نخواهد پذیرفت، چرا؟ اقتصاد وقتی سامان میپذیرد که مردمی با این فرهنگ وجود داشته باشند که ارزش کار فقط برای درآمدی که دارد نیست. بارها گفتهام که فرض کنید، البته در یک دنیای خیالی، امروز از رادیو و تلویزیون اعلام شود دولت در این ماه تصمیم گرفته که هر کس سر کار برود یا نرود، آخر ماه حقوقش را به حسابش بریزند، شما فکر میکنید چند درصد مردم ما باز هم سر کار خواهند رفت؟ خوشبینانه نگاه کنیم، یکدرصد شاید بروند، بقیه میگویند ما برای حقوق آخر ماه سر کار میرفتیم اگر قرار است این پول را دهند اصلا ما برای چه کار کنیم؟ اگر خوشبینانه داوری کنیم این یکدرصدی که بر سر کار میروند در گذشته هم همین یکدرصد بودند، پس وضعیت فرقی نکرده است. اما فرض کنید ما مثل آن عارف باشیم که میگفت اگر به فرض در یک جامعهای کار پیدا نمیشود، برو به کسی ماهانه پولی بده و بگو مرا به کار بگیر. یعنی تو مزد به کارفرما بده، چرا؟ چون کار تو را رشد میدهد و آدم برای رشد خودش پول هم خرج کند اشکالی ندارد. اگر این تلقی وجود داشت حتی اگر منابع اقتصادی ما هم در همین حد بود، حتی اگر متفکران و برنامهریزان اقتصادی ما هم در همین حد بودند، کشور ما صدبرابر از این رشد اقتصادی داشت. ارزش برای کار قایلبودن، به عنوان هدف، یا ارزش برای کار قایلبودن، فقط به عنوان وسیلهای برای درآمد، آیا این مساله اقتصادی است؟ اصلا و ابدا، آیا مساله سیاسی است؟ اصلا و ابدا، این یک مساله فرهنگی است و باز مساله استدلالناگرایی و تقلیدگرایی در جامعه که مساله مهمی است، یعنی بگویید؛ اینکه این سخن را چه کسی گفته دلیلی برای پذیرش آن نیست. اینکه این سخن را شخص گوینده به چه دلیلی گفته برای من مهم است. این را در هر جامعهای درست کنید مردم متفاوتی خواهید داشت. از این نظر، در عین اینکه من تاثیر اقتصاد و چهبسا تاثیر سیاست را در چندوچون تمشیت و تدبیر امور اجتماعی قبول میکنم، ولی میگویم کارگزاران، یکایک افرادی هستند که اگر فرهنگ آنها عوض نشده باشد در هر جامعهای کمکاری، بدکاری، فریبکاری کرده و رو به خشونت میآورند. در رژیمهای سوسیال و لیبرال، در هر دو، هستند کسانی که اهل فریبکاری و خشونت باشند، رژیمهای سیاسی در این جهت نمیتوانند تغییر ماهوی ایجاد کنند مگر اینکه از همه توان باوراننده خودشان نه توان انگیزاننده و وادارنده خودشان استفاده کنند. ... "